رابطه آمریکا و رژیم جمهوری اسلامی ایران بعد از انتخاب حسن روحانی

بیش از سه دهه است که به مردم دنیا گفته شده است که کشورهای آمریکا و جمهوری اسلامی ایران دشمن همدیگر هستند .سایه هم را با تیر می زنند. سفارت و دفاتر نمایندگی خود را در تهران و واشنگتن بسته اند. رابطه سیاسی و اقتصادی و نظامی ندارند. با هم هیچ خرید و فروشی ندارند. همدیگر را تحریم کرده اند و ارتباطشان بطور کلی قطع می باشد. در عالم  واقعی اینطور نیست و همه این شاخ شکنیها صورت ظاهری قضیه است. در اساس هیچ دری تخته نشده بود که ناگهان روسای جمهورکنونی این دو کشور کلید سحرآمیزی پیدا کرده باشند و شروع به رابطه سازی کنند.

اگر به تاریخ  برگردیم و مروری بر اوضاع  اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و نظامی جهان در سه دهه گذشته داشته باشیم می بینیم که آمریکا و جمهوری اسلامی ایران به کمک هم شتافته اند و همکاری داشته اند. از زمان لشکرکشی شوروی سابق به افغانستان ودرست کردن گروههای جهادی اسلامی وهمچنین بیرون راندن طالبانها از قدرت در کابل ایران و آمریکا با هم همکاری تنگاتنگ داشته اند. اگر از طریق کمکهای زمینی ایران و پاکستان نبود غرب و ناتو در افغانستان هیچ موفقییتی کسب نمی کردند. درجنگ علیه صدام حسین ایران کمکهای شایانی به امریکا کرد. درجریان پیروزی رونالد ریگان بر جیمی کارتر ایران نقش کلیدی ایفا کرد که همان آزاد کردن گروگانهای سفارت آمریکا در تهران بود. امریکا با کمک مالی ایران(معروف به ایران کنترا) به کشور نیکاراگوئه  حمله کرد و دولت منتخب مردم را سرنگون و باند قاچاقچیان طرفدار کاخ سفید را بر سر کار آورد. در مقابل آمریکا هم از حقوق بشر و قتل عام دهها هزار زندانی سیاسی در ایران وبستن دانشگاها و پایمال کردن حقوق شخصی انسانها و تحمیل مذهب وشرع اسلام به مردم  چشم پوشی می کرد. آنچه تا کنون پشت درهای بسته بین این دو دولت تصمیم گرفته شده است اتحاد و همکاری آنها علیه مردم ستمدیده و دربند ایران بوده است. اگر تحریمهای اقتصادی وضع شده است در اساس مردم را هدف قرار داده اند. هیچ ضرری به دست اندرکاران رژیم وارد نشده است. این مردم هستند که هزینه دکتر و دارو ندارند.بچه هایشان را به مدرسه نمی فرستند. ارگانهای بدن خود را می فروشند تا نان شب فرزند خود را تهیه کنند و اعتیاد هم به مدارس ابتدایی رسیده است. اینها فقط چند نمونه انگشت شمار از همکاری و ارتباط  ایران و آمریکا بوده است. در واقع رابطه ای قطع نشده بود که حالا می خواهند بطور محتاطانه گفتگوهایی داشته باشند (نرمش قهرمانانه). تمام این بوق و کرناها  برای کر کردن گوش مردم دنیا است و سیاست بازی بیش نیست.

چرا رابطه  ایران و آمریکا به داغترین مسئله روز تبدیل شده است. مناقشه نظامی در بین این دو کشور رخ نداده که یکی پیروز میدان جنگ باشد. در جهان و مخصوصا منطقه خاورمیانه  مناسبات اجتماعی وسیاسی نوینی روی داده است. ما شاهد اعتراضات و به میدان آمدن صدها ملیونی مردم منطقه بودیم وهمچنین سرنگونی چندین حکومت دیکتاتوری  که زمانی آمریکا پشتوانه آنها بود. در همین جا این را هم بگویم که سیاست  امریکایها این است که به هیچ دولتی در دنیا اعتماد ندارند بجز خودشان. آنها به دنبال سود و انباشت سرمایه هستند به این معنا که دولتهایی را بر سر کار می آورند که به منافع آنها خدمت کنند.وقتی که دورانشان نزدیک به تمام شدن است و یا دهن کجی میکنند با چرخش یک شبه آنها را دیکتاتور و ضد دمکراسی می خوانند و ازطریق دخالت بسیار جزئی مردم و یا دخالت نظامی یاران دیروز خود را برکنار میکنند. برای نمونه حکومت ژنرال پینوشه در شیلی و سوهارتو در اندونزی که آمار کشته های این کشور سر به 2 ملیون نفرمیزند و یا صدام حسین در عراق و حسنی مبارک در مصر و تونس و یمن و دهها نمونه دیگر. آمریکا از یک طرف دچار بحران شدید اقتصادی است  وسیاستمداران آن کشور در کنگره به جنگ هم می روند و با سیاستهایی که اتخاذ میکنند می خواهند دنیا را به گروگان بگیرند. در چند سال گذشته شورش و اعتراضات  گرسنگان و بیکاران و زنان و دانشجویان و غیره درتمام شهرهای دنیا رو به فزونی گذاشته است و حتی وال ستریت نیویورک را هم به تعطیلی می کشاند. چین به غول اقتصادی تبدیل شده است و امریکا را هم پشت سر گذاشته و سرمایه داری غرب نمی تواند اینها را نادیده بگیرد. از طرفی دیگر آمریکا از لحاظ  نظامی قدرت بزرگ  دنیاست و حرف اول را میزند و میتواند هر کجا و هر موقع که بخواهد چوب وچماق بکشد.

در مورد ایران اوضاع از آن بدتر است که تحلیل گران سرمایه داری بتوانند در موردش چانه زنی کنند. اگر در یکی دو دهه گذشته اسلام سیاسی چیزی برای عرض اندام کردن داشت حالا دیگراوضاع  تغییرکرده و دوران اوج ارتجاع  مذهبی به سر آمده است. مردم ایران دیگر گوش به روزه های پوچ و بی معنی نماینده خدا بر روی زمین نمیدهند. مردم مصر وتونس حکومت اخوان المسلمین را سرنگون می کنند.زنان در عربستان  سعودی برای گرفتن گواهینامه ماشین حرکتهای اعتراضی براه می اندازند که به دستور شیوخ اسلامی از آنها سلب شده است وهمچنین حرف از برابری خود با مردان میزنند  واجتماعات خودشان را تشکیل میدهند. در کل دنیای اسلام جوانان دختر و پسر دیگر آگاهتر شده اند و همه چیز را از راه علمی نه از طریق مذهبی پی گیری می کنند و به راحتی پا در کفش پدران خود نمی کنند.اسلام سیاسی رنگ و لعاب خود را از دست داده است. از لحاظ اقتصادی رژیم بسیار ضعیف شده است. تورم و گرانی و بیکاری بیداد می کند. اختلافات درون سران و دست اندرکاران رژیم روز به روز بیشتر میشود و برای همدیگر خط و نشان می کشند. در گوشه و کنار کشور اعتراضات  گوناگون براه می افتد.روزی نیست که چند نفری اعدام نشوند و یا قطع دست و پا  ودچار قصاص اسلامی نشوند. اینجاست که سران مرتجع رژیم و هم پیمانان غربیشان از وقوع یک انقلاب همگانی مردمی ایران می ترسند و نشانه های آن را  می بینند. ترس از به پا خواستن  مردم آنها را به هم نزدیک کرده است. توازن قوا به نفع جمهوری اسلامی نیست. چه در ایران و چه در منطقه و چه در جهان.  نزدیک شدن رژیم ایران به آمریکا نشانه ضعف حکومت اسلامی می باشد و تا اینجای کار جنگ را باخته است واگر که به هم نزدیک نشوند هر دوتاشان جنگ را به مردم ستم دیده و در بند ایران می بازند. این رژیم  دو راه بیشتر در پیش رو ندارد یا به آمریکا نزدیک شود ویا تن به خواست وآرزوی مردم ایران بدهد که آن هم یعنی سقوط و از بین رفتنش که اولی را انتخاب کرده  تا بتواند با دست بازتر به سرکوب مردم بپردازد.

مردم ایران باید بسیار آگاه و هوشیارباشند که قربانی سیاستهای ارتجاعی و سرمایه داری امریکا و جمهوری اسلامی نشوند. منافع  کارگران و زحمتکشان و ستم دیدگان ایجاب میکند که مواضب تمام بند و بستها و معاملات  سیاسی این دو دشمن طبقاتیشان باشند و هر چیزی را در جا افشا کنند و زیر بارنروند.

جنبش چپ وکمونیست که خواستار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی هستند باید صدای رسا و گویای مردم ایران در خارج کشور باشند. هر نوع سیاست ضد مردمی را افشاء کنیم واجازه ندهیم که بر سر مردم معامله ای انجام دهند. اتحاد و همدستی کمونیستها و جنبش آزادیخواهی مردم در پیشبرد مبارزه طبقاتی مقوله ای جداناپذیراست- پس پیش به سوی استقرار سوسیالیسم.

بهمن یوسفی  29/07/1392